مشرق -- خبر بیآبرویی جهانی بزرگترین اسطوره نظامی آمریکا این بار هم خیلی ساده، در فاصله زمانی یک روز بعد از انتخاب مجدد اوباما به ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا فاش شد! چرا اوباما تصمیم گرفت ایستاده بر قله فتح انتخابات، اقدام به خودزنی جهانی و هتک آبروی دولت و ملتش کند؟
1- کلید تحلیل این آبروریزی بزرگ در ایام پیش از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نهفته است. زمانی که نتانیاهو به سرکردگی گروه بزرگی از صهیونیستهای جنگطلب برای موفقیت رامنی مایه میآورد و هزینه میکرد.
هزینههای میلیون دلاری صهیونیستها توام با نطقهای آتشین و اعمال فشار و مانور رسانهای بر خرخره اوباما و گذشتهاش موجب شد رئیسجمهور آمریکا به محض پیروزی در انتخابات قید امنیت ملی، آبروی سیا و ارتش کشورش را بزند و وارد گود شود. انگار همیشه هم پای یک زن صهیونیست آموزشدیده در میان است!
2- با فاش شدن هویت بزرگترین جاسوس اسرائیل در بالاترین مقام ممکن در سیستم امنیت ملی آمریکا، با بیشترین درجه فضاحت پیامی هولناک و خانمان برانداز برای نتانیاهو و دوستان صهیونیست سابق ارسال شد.
اوباما با صدای بلند در لبه پرتگاه مرگ صهیونیسم ایستاد و فریاد زد: بعد از این هیچ جاسوسی در آمریکا از امنیت لازم برای خرابکاری سیاسی- نظامی برخوردار نیست حتی اگر اسطوره ملی آمریکا باشد!
پیام واضح است اما اینکه چطور شد صهیونیستها تخممرغهایشان را در سبد اشتباهی رامنی گذاشتند، خود آغازکننده یک پرونده دیگر است.
سوالات مهمی که پیش از این پاسخهای صریح و روشنی داشتند اکنون در عرصه سیاست جهانی مجددا سر برآوردهاند.
آیا آمریکا تصمیم گرفته قید امنیت صهیونیستها را بزند؟ چه کسی زیر بلیت دیگری است... اسرائیل، آمریکا را میچرخاند یا آمریکا سگ مسلحش را در خاورمیانه تغذیه اطلاعاتی میکند؟
3- هفته پیش «لیونی» با افتخار اعلام کرد از تنفروشی برای دریافت اطلاعات به نفع دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل هیچ ابایی نداشته و این کار را کاملا منطقی و شایسته میداند.
در چنین شرایطی تصور اینکه «پترائوس» یک مهره سوخته و تاریخ مصرف گذشته بوده، قطعا اشتباه و گمراهکننده است.
این شائبهای است که رسانههای انگلیسی برای ماستمالی «پترائوس گیت» زاییدهاند تا امنیت صهیونیستها بیش از این بازیچه بینندگان جهانی نشود.
رئیس سیا هرگز نمیتواند یک هدف سهل، کمهزینه و کوچک جلوه داده شود.
از طرفی عمق فاجعه آنجا مشخص میشود که رسانههای آمریکایی- انگلیسی مصر هستند به این موضوع که «پترائوس» هدف تحقیقات افبیآی نبوده و ایمیلهای خصوصی وی با پرستوی صهیونیستها اتفاقی کشف شده است.
وقتی افبیآی بعد از چند ماه اطلاع از جاسوسی پترائوس برای صهیونیستها ناگهان وارد میدان میشود و کارتی بر ضدامنیت ملی آمریکا رو میکند یعنی «اوباما» از اختلافات سیا و افبیآی بهترین بهرهبرداری را در بهترین زمان ممکن کرده است.
باید منتظر ماند و دید «مونیکا»ی دیگری از کاخ سفید سر بر میآورد یا صهیونیستها همه برگهای برندهشان را در پرونده اوباما خرج انتخابات کردهاند. قطعا صحبت از «مادر اوباما» در دوران حمل باراک(!) یا «انگشتر کذاییاش» نمیتواند مرهمی بر دل سوخته صهیونیستهای جنگطلب باشد.
4- یک زمانی وقتی پترائوس فرمانده نیروهای خارجی در عراق و افغانستان بود دوئل ژنرال ایرانی قاسم سلیمانی و وی در رسانههای آمریکایی خیلی هیجانانگیز نقل میشد.
حال حکایت انگار باز هم شبیه وضع سربازان صهیونیست و رزمندگان حزبالله در جنگ تموز است.
کاش تصویری از کوله جنگی قاسم سلیمانی و ساک دیوید پترائوس برای مقایسه داشتیم! زمان مشخص کرد که چرا عراقیها هرگز نگفتند: پرونده عراق دست ژنرال پترائوس است! ملتها و حتی دولتها اندازه شخصیت مردان بزرگ را خوب تشخیص میدهند.
شخصیت و دیسیپلین نظامی داشتن به ریشهای آنکارد و بدن ورزیده ربطی ندارد! پترائوس کل حیثیت نظامیاش را قبل از اینکه با یک پرستوی دوجانبه تاخت بزند به یک جفت پوتین خاکی و یک دست لباس سبز سپاهی باخته بود.
5- انتقام اوباما از پترائوسی که مورد اطمینان دموکراتها و جمهوریخواهان بود تازه آغاز یک جنگ سخت اطلاعاتی- امنیتی است. اکنون اسرائیل جز ایران باید با پدرخوانده خود نیز بجنگد.
هیچ بعید نیست اوباما برای انتقامگیری از رامنی و حامیان صهیونیستش در پرونده ایران نیز دست به شیرینکاری سیاسی بزند.
باید منتظر ماند و از جزئیات «نقشه بزرگ» اوباما که رسانههای نزدیک به وی در 2 روز گذشته بر آن مانور دادهاند در حوزه برنامه هستهای ایران مطلع شد هر چند چشم امید ایرانیها هرگز به دست اوباما یا هر عروسک دیگری در آمریکا نبوده است برعکس صهیونیستها که نظارهگر آشی هستند که با جایش از دست رفت و به تاریخ پیوست.
منبع: وطن امروز
1- کلید تحلیل این آبروریزی بزرگ در ایام پیش از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نهفته است. زمانی که نتانیاهو به سرکردگی گروه بزرگی از صهیونیستهای جنگطلب برای موفقیت رامنی مایه میآورد و هزینه میکرد.
هزینههای میلیون دلاری صهیونیستها توام با نطقهای آتشین و اعمال فشار و مانور رسانهای بر خرخره اوباما و گذشتهاش موجب شد رئیسجمهور آمریکا به محض پیروزی در انتخابات قید امنیت ملی، آبروی سیا و ارتش کشورش را بزند و وارد گود شود. انگار همیشه هم پای یک زن صهیونیست آموزشدیده در میان است!
2- با فاش شدن هویت بزرگترین جاسوس اسرائیل در بالاترین مقام ممکن در سیستم امنیت ملی آمریکا، با بیشترین درجه فضاحت پیامی هولناک و خانمان برانداز برای نتانیاهو و دوستان صهیونیست سابق ارسال شد.
اوباما با صدای بلند در لبه پرتگاه مرگ صهیونیسم ایستاد و فریاد زد: بعد از این هیچ جاسوسی در آمریکا از امنیت لازم برای خرابکاری سیاسی- نظامی برخوردار نیست حتی اگر اسطوره ملی آمریکا باشد!
پیام واضح است اما اینکه چطور شد صهیونیستها تخممرغهایشان را در سبد اشتباهی رامنی گذاشتند، خود آغازکننده یک پرونده دیگر است.
سوالات مهمی که پیش از این پاسخهای صریح و روشنی داشتند اکنون در عرصه سیاست جهانی مجددا سر برآوردهاند.
آیا آمریکا تصمیم گرفته قید امنیت صهیونیستها را بزند؟ چه کسی زیر بلیت دیگری است... اسرائیل، آمریکا را میچرخاند یا آمریکا سگ مسلحش را در خاورمیانه تغذیه اطلاعاتی میکند؟
3- هفته پیش «لیونی» با افتخار اعلام کرد از تنفروشی برای دریافت اطلاعات به نفع دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل هیچ ابایی نداشته و این کار را کاملا منطقی و شایسته میداند.
در چنین شرایطی تصور اینکه «پترائوس» یک مهره سوخته و تاریخ مصرف گذشته بوده، قطعا اشتباه و گمراهکننده است.
این شائبهای است که رسانههای انگلیسی برای ماستمالی «پترائوس گیت» زاییدهاند تا امنیت صهیونیستها بیش از این بازیچه بینندگان جهانی نشود.
رئیس سیا هرگز نمیتواند یک هدف سهل، کمهزینه و کوچک جلوه داده شود.
از طرفی عمق فاجعه آنجا مشخص میشود که رسانههای آمریکایی- انگلیسی مصر هستند به این موضوع که «پترائوس» هدف تحقیقات افبیآی نبوده و ایمیلهای خصوصی وی با پرستوی صهیونیستها اتفاقی کشف شده است.
وقتی افبیآی بعد از چند ماه اطلاع از جاسوسی پترائوس برای صهیونیستها ناگهان وارد میدان میشود و کارتی بر ضدامنیت ملی آمریکا رو میکند یعنی «اوباما» از اختلافات سیا و افبیآی بهترین بهرهبرداری را در بهترین زمان ممکن کرده است.
باید منتظر ماند و دید «مونیکا»ی دیگری از کاخ سفید سر بر میآورد یا صهیونیستها همه برگهای برندهشان را در پرونده اوباما خرج انتخابات کردهاند. قطعا صحبت از «مادر اوباما» در دوران حمل باراک(!) یا «انگشتر کذاییاش» نمیتواند مرهمی بر دل سوخته صهیونیستهای جنگطلب باشد.
4- یک زمانی وقتی پترائوس فرمانده نیروهای خارجی در عراق و افغانستان بود دوئل ژنرال ایرانی قاسم سلیمانی و وی در رسانههای آمریکایی خیلی هیجانانگیز نقل میشد.
حال حکایت انگار باز هم شبیه وضع سربازان صهیونیست و رزمندگان حزبالله در جنگ تموز است.
کاش تصویری از کوله جنگی قاسم سلیمانی و ساک دیوید پترائوس برای مقایسه داشتیم! زمان مشخص کرد که چرا عراقیها هرگز نگفتند: پرونده عراق دست ژنرال پترائوس است! ملتها و حتی دولتها اندازه شخصیت مردان بزرگ را خوب تشخیص میدهند.
شخصیت و دیسیپلین نظامی داشتن به ریشهای آنکارد و بدن ورزیده ربطی ندارد! پترائوس کل حیثیت نظامیاش را قبل از اینکه با یک پرستوی دوجانبه تاخت بزند به یک جفت پوتین خاکی و یک دست لباس سبز سپاهی باخته بود.
5- انتقام اوباما از پترائوسی که مورد اطمینان دموکراتها و جمهوریخواهان بود تازه آغاز یک جنگ سخت اطلاعاتی- امنیتی است. اکنون اسرائیل جز ایران باید با پدرخوانده خود نیز بجنگد.
هیچ بعید نیست اوباما برای انتقامگیری از رامنی و حامیان صهیونیستش در پرونده ایران نیز دست به شیرینکاری سیاسی بزند.
باید منتظر ماند و از جزئیات «نقشه بزرگ» اوباما که رسانههای نزدیک به وی در 2 روز گذشته بر آن مانور دادهاند در حوزه برنامه هستهای ایران مطلع شد هر چند چشم امید ایرانیها هرگز به دست اوباما یا هر عروسک دیگری در آمریکا نبوده است برعکس صهیونیستها که نظارهگر آشی هستند که با جایش از دست رفت و به تاریخ پیوست.
منبع: وطن امروز